به نام خداوند فرجام اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و سواد دیجیتالی در گرو دود دودکش ساختمان شماره ۱۰ خیابان داونینگ* سید غلامرضا فلسفی دیباچه دولت بریتانیا در فوریه ۲۰۱۹ گزارشی ۱۱۱ صفحهای پیرامون اطلاعات نادرست[۱] و اخبار جعلی[۲] منتشر کرد که حاوی نکاتی نگرانکننده از وضعیت حاکم بر سپهر رسانهای آن کشور است.[۳] […]
به نام خداوند
فرجام اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و سواد دیجیتالی
در گرو دود دودکش ساختمان شماره ۱۰ خیابان داونینگ*
سید غلامرضا فلسفی
دیباچه
دولت بریتانیا در فوریه ۲۰۱۹ گزارشی ۱۱۱ صفحهای پیرامون اطلاعات نادرست[۱] و اخبار جعلی[۲] منتشر کرد که حاوی نکاتی نگرانکننده از وضعیت حاکم بر سپهر رسانهای آن کشور است.[۳] گزارش مذکور ثمره دو سال کار تحقیقاتی کمیتهای منتخب از نمایندگان مجلس عوام بریتانیاست که ترکیب آن از هر دو حزب محافظهکار و کارگر شکل گرفته بود. در ابتدای تشکیل این کمیته، اطلاعات و شواهدی فراوان پیرامون موضوع بهطور شفاهی و مکتوب گردآوری شد که بسیاری از آن اسناد منجمله توضیحات مکتوب دومینیک تورینگتون[۴] در فضای برخط قابلدسترسی است. لازم به ذکر است که برای انجام این تحقیق، طی نشستی در اواخر سال ۲۰۱۸ از مشورت و معاضدت شرکای جهانی بریتانیا شامل تعدادی از نمایندگان برخی مجالس اروپایی که کمیته بزرگ بینالمللی نامیده میشوند؛ بهره برده شد. اصل ضرورت تشکیل کمیته منتخب مجلس عوام، به مسئله اخبار جعلی و تمرکز اولیه آن به مباحث پارلمانی پیرامون این مسئله بازمیگردد که پس از پرده برون افتادن رسوایی کمبریج آنالیتیکا[۵] فعالیتهای این کمیته ابعادی تازه به خود گرفت و حدود عملکردش از پرداختن صرف به موضوع اخبار جعلی به اطلاعات نادرست و اخبار جعلی تعمیم یافت که این مهم بازتابدهنده شرایط و اهمیت همچنین میزان توجه مجلس و تمرکز مذاکرات حول موضوعات مذکور است.
در روزگاری که دونالد ترامپ از لحظه تکیه بر اریکه قدرت، رسانههای مخالف خود را به بهرهمندی از شمشیر داموکلس اخبار جعلی متهم میکند[۶] و حامیان برگزیت[۷] از جمله بوریس جانسون با تولید اخبار جعلی و نشر عامدانه آن توسط رسانهها سعی در فریب افکار عمومی دارند (فلسفی، ۱۳۹۶: ۶۴)؛ به نظر میرسد نگرانی حاکم بر روح گزارش کمیته منتخب مجلس عوام و فراتر از آن هراس بینالمللی از خطر بازگشت جهان به عصر تاریکی بهجد محل تأمل است. این در حالی است که طامات بافی آنانی که درصدد توجیه توأم با عادیسازی چنین جعلیاتی برمیآیند، برشدت مصائب و هر چه بیشتر غبارآلود شدن سپهر رسانهای افزوده است. بهزعم این افراد ازآنجاکه سده بیست و یکم دوران پساحقیقت[۸] و هنگامه مرگ حقیقت[۹] محسوب میشود، بهرهمندی از حقایق جایگزین[۱۰] در امور، بالأخص از نوع سیاسی آن امری صواب و پذیرفته است. جهت تبیین بهتر موضوع حقایق جایگزین اشاره میشود به روایت حادثهای با عنوان کشتارجمعی بولینگ گرین[۱۱] از سوی کلین کانوی[۱۲] مشاور ترامپ و واضع واژه حقایق جایگزین که پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ جهت توجیه قانون ممنوعیت مسافرت و مهاجرت از هفتکشور عمدتاً مسلمان منجمله ایران به آمریکا از آن بهره جست و کمی بعد هم با استفاده از حقه حقایق جایگزین، از روایت مجعول آن حادثه تبری جست. البته کانوی نخستین بار واژه حقایق جایگزین را برای توجیه دروغِ شان اسپایسر[۱۳] سخنگوی وقت کاخ سفید پیرامون تعداد جمعیت حاضر در مراسم تحلیف ترامپ بکار برد و اظهار داشت که اسپایسر در این رابطه دروغ نگفته بلکه حقایق جایگزین را ارائه کرده است![۱۴]
در خصوص مقوله پساحقیقت نیز که همراه با حقایق جایگزین به تعبیری مبدا چرخه حیات اخبار جعلی محسوب میشوند؛ تیموتی اسنایدر[۱۵] استاد دانشگاه ییل و متخصص جنگ جهانی دوم که در واکنش به انتخاب ترامپ، کتابی را در سال ۲۰۱۶ با عنوان «در برابر استبداد، بیست درس قرن بیستم» به رشته تحریر درآورده؛ در مارس ۲۰۱۷ طی مصاحبهای، آن را پیشافاشیسم[۱۶] خواند.[۱۷] اسنایدر در کتاب خود از منظر یک مورخ به بررسی مسائل امروز جامعه امریکا و غرب پرداخت و از این نظرگاه بیست درس از دل تاریخ قرن پیشین و سازوکار حاکمان جبارِ فاشیست، نازیست و کمونیست بیرون کشید؛ درسهایی چون «در اطاعت پیشدستی نکنید»، «در دنیای مرگ حقیقت، به حقیقت باور داشته باشید» و غیره.[۱۸] اینکه استاد دانشگاه ییل در قالب درسی از دروس بیستگانه خود تأکید میکند جهت فرو نغلتیدن در ورطه پرمخافت پساحقیقت: «چند دقیقه در روز اینترنت را کنار بگذارید و بهجایش کتاب بخوانید»؛ یادآور دیدگاه فرانسیس فوکویاما پیرامون نقش اینترنت در جهان پساحقیقت است. به اعتقاد فوکویاما در این روزگار منابع اطلاعاتی با مطالب مغایر و مشکوک زیر سؤال میرود که به وجود آمدن فضایی اینچنین غبارآلود ثمره اینترنت است. وی باور دارد همگرایی نامبارک اینترنت و اخبار جعلی به قطبی شدگی و بیاعتمادی در نهادها و تزلزل در ساختارها انجامیده، پیامدهایی بسیار مخرب در پی دارد. (سلطانی فر، سلیمی و فلسفی، ۱۳۹۶: ۴۵) میچیکو کاکوتانی[۱۹] برنده آمریکایی جایزه پولیتزر همچون اسنایدر که پیامد مرگ حقیقت را مرگ آزادی میداند، در کتاب خود بانام مرگ حقیقت ضمن مرور جایگاه حقیقت و نقض و نادیده انگاشته شدن آن در دوران کمونیسم و نازیسم، بحث را بر به قدرت رسیدن ترامپ و اوج گرفتن نظریهها و ایدئولوژیهای عوامگرایانه افراطی در زمانه حاضر متمرکز میکند. (فلسفی، ۱۳۹۸: ۵) کاکوتانی معتقد است داعیه مرگ حقیقت ثمره وعدههای کذب رهبرانی کذاب است که تنها به قدرت بیقیدوشرط اندیشیده، نقض و نادیده انگاری مدام حقیقت را رقم میزنند. به باور وی بدبینی و ترس ناشی از این امر ناصواب، سبب میشود افراد این جوامع میان واقعیت و تجربه زیسته همچنین واقعیت و دروغ تمایز قائل نشوند که این مهم ضمن تشدید فروکاست حقیقت، ارکان مردمسالاری را به لرزه درآورده است.[۲۰] بههرروی، فارغ از استدلالهای مزورانه و مغلطهآمیز مؤمنان به پساحقیقت و حقایق جایگزین، اینکه حقیقت گاه خود محل نزاع و اختلاف واقع شود امری بین است؛ چراکه افراد همیشه به حقایق یکسان یا ابعادی یکسان از حقیقت نمیپردازند؛ اما این بدان معنی نیست که هیچ امری حقیقی و در حوزه رسانه هیچ متنِ حقیقت محوری وجود ندارد.
باری، دولت محافظهکار ترزا می نخستوزیر وقت بریتانیا پس از وصول گزارش کمیته منتخب مجلس عوام طی ابلاغ آن به بخشهای ذیربط، محتاطانه و به استناد گزارش مذکور از واژه اخبار جعلی عبور کرد و اصطلاح اطلاعات نادرست (Disinformation) را بر آن اولی دانست؛ چراکه در گزارش کمیته منتخب اطلاعات نادرست از مفهومی گستردهتر و جایگاهی رفیعتر برخوردار بود. رد پای چنین رویکردی در قبال مهتری و کهتری اخبار جعلی و اطلاعات نادرست نسبت به یکدیگر در اتحادیه اروپا نیز مشهود است تا جایی که طی دو سال گذشته موضوع اخبار جعلی و اطلاعات نادرست به سطحی فراگیرتر یعنی اختلال اطلاعاتی[۲۱] کشانده شده است. در گزارش شورای اروپایی پیرامون اختلال اطلاعاتی طی نوامبر ۲۰۱۷، سه نوع اختلال اطلاعاتی برشمرده شده که شامل Misinformation، Disinformation و Mal-Information است. در تعریف شورای اروپایی، Disinformation اطلاعاتی تماماً غلط است که تعمداً بهقصد آسیب رساندن به شخص، گروه اجتماعی، سازمان یا کشور ساختهشده و انتشار مییابد؛ فلذا بر این اساس بخشی از اخبار جعلی در Disinformation میگنجد.[۲۲] از سوی دیگر در گزارش کمیته منتخب مجلس عوام بریتانیا تعریفی که از Disinformation ارائهشده عبارت است از تولید و نشر عامدانه دروغ و دستکاری اطلاعات باهدف گمراهسازی و فریب مخاطبان جهت آسیب رساندن به آنان یا کسب انتفاع سیاسی، شخصی یا مالی. به نظر میرسد برخی اشتراکات و همپوشانیهای دو تعریف متأثر از تعاملات مابین اتحادیه اروپا و مجلس بریتانیاست که شرحش در بند آغازین این نوشتار آمد. البته به گمان راقم این سطور و به استناد تعاریف ارائهشده از سوی موسسه دیکشنری دات کام[۲۳]، Disinformation بخشی از ارکان تشکیلدهنده اخبار جعلی و به مفهوم کژ آگاهسازی عامدانه و نشر هدفمند و گسترده اطلاعاتی مغلطه آمیز است که بهطورمعمول خاستگاهی حاکمیتی دارد. در چارچوب Disinformation که اغلب همسنگ اخبار جعلی نیز فرض میشود، مخاطب بر بستر اطلاعاتی نادرست زیسته، طی فرایندی مطول فریفته شده آنگاه پیرامون امری به باوری کذب میرسد. (فلسفی، ۱۳۹۸: ۸۱)
گزارش کمیته منتخب مجلس عوام بریتانیا بخشی از یکروند رو به تکامل را نشان میدهد. گزارش اولیه این کمیته طی ژوئیه ۲۰۱۸ منتشر و در مقابل پاسخی را از سوی دولت در پی داشت که حاصل این تعاملات فیمابین منتج به گزارش نهایی مذکور شد که بهمثابه یک راهنمای عمل از سوی دولت به بخشهای ذیربط ابلاغ گردید؛ چراکه در آن سیاستهای آتی و قوانین موضوعه در حوزه اطلاعات و رسانه مشخصشده است. آنچه در ادامه میآید نگاهی گذرا به گزارش نهایی با تأکید بر مقوله سواد دیجیتالی است که در فصل پایانی گزارش بدان پرداختهشده است.
فحوای گزارش: از کارکرد رسانههای اجتماعی تا تخطئه تبهکاران دیجیتالی
بهرغم وجود برخی لفاظیهای ملالآور، گزارش کمیته منتخب حاوی اطلاعاتی مفید پیرامون تأثیر مخرب اطلاعات نادرست و اخبار جعلی بر نظامهای مردمسالار و وضعیت حقوق بشر بوده؛ پیشنهادهایی واضح، مشخص و درعینحال مقوم را جهت افزایش سطح کیفی قوانین مربوط به زیرساخت رسانههای دیجیتال در چارچوب اطمینان از شفافیت امور، بهبود روند پاسخگویی و کاهش حداکثری آسیبهای احتمالی ارائه مینماید.
بهتبع ابلاغ این راهنمای عمل، وضع قوانینی سختگیرانهتر جهت صیانت از دادهها، مشیای واضحتر در حوزه تبلیغات سیاسی و منعی کاراتر برای عدم انحصار داده و اطلاعات در دستور کار قرار گرفت. گزارش مذکور درعینحال حاوی ادلهای جهت ایجاد حساسیت حداکثری در شرکتهای رسانهای پیرامون کارکردهای حرفهای و شیوههای محاسباتی[۲۴] که مورد بهرهمندی قرار میدهند همچنین پیشنهادهایی جهت حذف محتواهای بالقوه مضر نیز هست. آنچه همچنان موجبات عدم اطمینان برخی از اهالی فن را فراهم نموده آن است که آیا به موضوع اطلاعات نادرست باید از منظر کلانِ آسیبزا بودنش نگریست یا بر بحث و استدلالهایی گوناگون که در سپهر رسانهای بریتانیا پیرامون موضوع سلامت روان کودکان و نوجوانان و رابطه آن با اطلاعات نادرست در جریان بوده و در رسانههای اجتماعی نیز موضوعی داغ محسوب میشود؛ متمرکز شد.
بخش اعظم گزارش کمیته منتخب به بحث پیرامون چگونگی کارکرد رسانههای اجتماعی[۲۵] با تأکید بر رقابتهای انتخاباتی در عرصه سیاسی بازمیگردد. جالب اینکه در روند گزارش، موضوع اخبار جعلی از متن به حاشیه راندهشده به نسبت محو میشود. همچنین در گزارش مزبور در قالب بحثی مستوفی، مدل کسبوکار و برخی شیوههای گمراهکننده و فریبنده فیسبوک در تجارت مورد واکاوی قرار میگیرد؛ کژ کارکردی که به تجمیع و در نهایت فروش اطلاعات شخصی اعضای این سایت شبکه اجتماعی[۲۶] به پویشهای سیاسی منجر شد. در پایان گزارش نیز تحلیلی از تأثیرگذاری عوامل مخل بر روند و نتایج انتخابات سیاسی ارائه میشود. از جمله عواملی مخل که ابعاد مختلف آن بهطور کامل در گزارش مورد بررسی قرارگرفته عبارت است از موضوع کمبریج آنالیتیکا و شرکتهای مرتبط با آن، استفاده از دادههای شرکتهای رسانهای توسط پویش خروج از اتحادیه اروپا در همهپرسی برگزیت همچنین بررسی نمونههایی که کمتر در رسانهها و بالطبع افکار عمومی بازتاب یافته چون رسوایی شرکت فناوری Six4Three پیرامون نقص حریم خصوصی مخاطبان خود در فیسبوک و شرکت اگریگیت آیکیو[۲۷] که در حوزه فناوری و ارائه مشاوره در امور سیاسی فعال بوده و به استناد شواهد ارائهشده در گزارش تحقیقی کارول کدوالادر[۲۸] روزنامهنگار نشریه آبزرور چاپ لندن، ضمن ارتباط با مقامات کلیدی حامی ترامپ از جمله استیو بنن[۲۹] سردبیر سابق تارنمای خبری بریت بارت موجبات نقض قانون انتخابات بریتانیا را در همهپرسی برگزیت فراهم نمود. (مکنیر، ۱۳۹۸: ۱۴۸) غامض و چندلایه بودن این موضوعات گاه باعث به هنگام خواندن گزارش موجب پدیدار شدن تصوراتی میشود دال بر اینکه نویسندگان گزارش، داستانی ماجراجویانه و پلیسی را در حوزه فنآوری دیجیتال روایت کردهاند! مانند نحوه نفوذ به رایانامهها که از طریق آن پیامهای مبادله شده در درون شرکتها همچنین مابین شرکتهای گوناگون بهطور کامل بازیابی شده و در دسترس قرارگرفتهاند؛ منضم به گزارشهایی کامل با ذکر دقیق مشخصات ارسالکننده، دریافتکننده، زمان مبادله نامه، محتوا و غیره.
درحالیکه برخی از این فعالیتهای مجرمانه شرکتهای مذکور تحت پیگرد قانونی قرار دارد اما در این گزارش آنچه بیش از همه توجهات را به خود جلب میکند، روایت منقول از فیسبوک است که هدف اصلی قرارگرفته؛ تا جایی که با مرور خلاصه گزارش چنین تصور میشود که این گزارش منحصر به فیسبوک تهیه و تنظیمشده است چراکه از بسیاری دیگر شرکتها و مؤسساتی که همسنگ فیسبوک محسوب میشوند، ذکری به میان نیامده؛ توگویی فیسبوک مترادف با تمام رسانههای دیجیتالی یا اجتماعی است! البته نشر گسترده اطلاعات نادرست و اخبار جعلی بر بستر این رسانه همچنین رفتار تحقیرآمیز فیسبوک با کمیته منتخب مجلس عوام واقعیتی است که موجبات این رویکرد گزارش را فراهم و تشدید نموده تا جایی که گزارش رنگ و بویی تلافیجویانه به خود گرفته است. در این گزارش چندین بار تأکید میشود که مارک زاکربرگ بهرغم دریافت دعوتنامههای متعدد جهت پاسخگویی به برخی پرسشها بهشخصه از حضور در کمیته مذکور استنکاف نموده، مدیران رده چندم خود را گسیل کرد. این رفتار توأم با تبختر و تحقیر مدیر فیسبوک تا جایی خشم اعضای کمیته منتخب را برانگیخت که در بخشی از گزارش خود زاکربرگ و مدیرانش را تبهکاران دیجیتالی نامیدند که این امر در رسانههایی چون گاردین بازتابی وسیع یافت.
البته وارد آمدن چنین فشارهایی به فیسبوک، بهطور غیرمستقیم واجد رهآوردهایی مثبت بود چنانکه این غول رسانهای مضاف بر اینکه همکاری خود را با تارنماهایی راستی آزما چون Snopes و Politifact جهت شناسایی اخبار جعلی و انتشار مطالبی با سطح کیفی متقاعدکننده در تارنمای خود گسترش داد (فلسفی، ۱۳۹۶: ۶۵)؛ طی آوریل ۲۰۱۷ نیز ابزاری آموزشی بانام «نکاتی برای شناسایی اخبار نادرست» منتشر کرد. این ابزار آموزشی با همکاری یک سایت بررسی حقیقت مستقر در بریتانیا بانام حقیقت کامل[۳۰] تهیه و در آن بهجای اصطلاح اخبار جعلی از واژه اخبار نادرست[۳۱] استفاده شد. در تبیین چرایی این امر آمده که اخبار جعلی بسیار رواج یافته و کنترل آن حتی از اختیار تولیدکنندگان اولیه آن نیز خارج است، کما اینکه ترامپ با هر دیدگاه یا حقیقتی که مخالف است به آن لقب اخبار جعلی میدهد؛ اما اخبار نادرست به نحوی دقیقتر حامل این پیام است که عامدانه و آگاهانه تلاش میشود تا یک محتوای نادرست با اخبار واقعی اشتباه گرفته شود. برخی توصیههای ارائهشده در این ابزار آموزشی برای شناخت اخباری که به تعبیر فیسبوک نادرست خوانده میشوند عبارتاند از:
به تیترها مشکوک شوید؛
پیرامون منبع خبر تحقیق کنید؛
تاریخها را بررسی کنید؛
شواهد و مستندات را کنترل کنید (مکنیر، ۱۳۹۸: ۱۶۴ و ۱۶۵)
تصریح میشود که مطلب حاضر نهتنها در پی تطهیر فیسبوک نیست بلکه اگر کسی به دنبال انگیزه مضاعف جهت حذف حساب کاربری خود در این سایت شبکه اجتماعی میگردد، میتواند روی ادله مطروحه در این مطلب حسابی ویژه باز کند؛ اما نکته اینجاست که به نظر میرسد تمرکز حداکثری گزارش کمیته منتخب بر فیسبوک بهطور ناخواسته و البته مؤثر، نادیده انگاشتن شدن نقش دیگر شرکتهای رسانهای چون اپل، گوگل، آمازون، مایکروسافت در شکل گرفتن فضای مسموم حاضر اطلاعاتی و رسانهای و تأثیرات آنان را در عرصه سیاسی موجب شده است. البته شواهد و قرائن از افول شدید ستاره اقبال فیسبوک نزد کاربران جوان و گرایش آنان به رسانههایی چون مای اسپیس خبر میدهد. لذا بنا بر آنچه تاکنون شرح آن رفت میتوان گفت برای کاربر شهروندان داشتن درکی جامعتر از چگونگی فعالیت رسانههای دیجیتال و اجتماعی در سپهر اطلاعات و ارتباطات بهواسطه سواد دیجیتالی[۳۲] از اوجب واجبات است.
رویکرد متناقض مجلس و دولت به سواد دیجیتالی
در سه صفحه پایانی گزارش کمیته منتخب مجلس عوام از سواد دیجیتالی و آموزش آن در قامت یک منجی و امکانی شگفتانگیز برای غبارزدایی از سپهر اطلاعات و ارتباطات رسانهایِ یاد میشود. البته نگاه واقعبینانه به موضوع، این میزان انتظار از سواد دیجیتالی را فراتر از ظرفیتهای این سواد نوین میداند؛ آنهم در برابر چالشهای پیچیده و خدعه آمیز جهانی که شرح آن در گزارش آمده است. رویکرد واقعبینانه این گزارش به سواد دیجیتالی میتواند بر راهحل و راهگشا بودن این سواد نوین به سبب اثرگذاریِ فراوانش در حوزه توسعهِ درک انتقادی از رسانهها تأکید کند؛ البته آنهم در کنار و بهموازات قوانین و مقررات حاکم رسانهای و نه جایگزینی برای این قوانین. قوانین و مقررات رسانهای موضوعی اساسی در حوزه آموزش رسانهای چون آموزش سواد دیجیتالی و خبری است. این مقررات فراتر از سانسور و ایجاد محدودیت برای مصرف رسانهای مخاطب بوده شامل استراتژیهای تجاری است که شرکتهای رسانهای را ملزم به رعایت آن میکند؛ مضاف آنکه در چارچوب همین مقررات شرکتهای ذیربط ملزم به پاسخگو بودن در پیشگاه مراجع ذیصلاح و افکار عمومی میشوند. از سویی دیگر این قوانین موضوعه نحوه و میزان مداخلات حاکمیتی در تولید و حمایت از تولیدات رسانهای را نیز معین میکنند چراکه در ایام متأخر فشارهای سیاسی به دولتها برای افزایش میزان مداخله در و مقابله با موضوعاتی چون اخبار جعلی، اعتیاد کودکان متجاهر به بهرهمندی از تلفنهای همراه هوشمند و محدودسازی قدرت انحصاری رسانههای جهانی افزایشیافته است.
مخالفت با چارچوب اصلی گزارش بهرغم وجود برخی کاستیها، بهواسطه جهتگیری درست آن امری دشوار است چراکه در آن بر لزوم فهم همهجانبه و فراگیر آحاد جامعه از اطلاعات دیجیتال که استفاده، معیار، اهمیت و تأثیر را شامل میشود؛ تأکید شده است. در این گزارش مؤکدا استدلال شده که هم کودک و هم بزرگسال به داشتن مهارت تحلیل انتقادی همچنین درکی بهتر از حقوق دیجیتال خود بهویژه در حوزه دادههای شخصی نیاز دارند. با عنایت به این موارد و برای تشریکمساعی در اتخاذ راهبردی یکپارچه جهت آموزش سواد دیجیتالی، دفتر ارتباطات سازمان دولتی تنظیمکننده مقررات رسانهای بریتانیا[۳۳] و سازمان غیردولتی استانداردهای تبلیغات[۳۴] مشخصاً به همکاری فراخوانده شدهاند. در ادامه گزارش نیز به نحوی شفاف و برجسته پیشنهادشده که یک چارچوب جامع آموزشی در حوزه سواد دیجیتالی از سوی مؤسسات خیریه، سازمانهای مردمنهاد و رگولاتورها، مبتنی بر فضای برخط تولید و هزینه تهیه آن از محل وضع مالیات بر آموزش و مالیات در گردشِ شرکتهایی که در حوزه رسانههای اجتماعی فعالاند، تأمین شود. گرچه در تهیه چارچوب آموزشی سواد دیجیتالی، معلمان و مربیان آموزش رسانهای مغفول واقعشدهاند بااینحال در گزارش مذکور – هرچند مبهم- پیشنهادشده سواد دیجیتالی در کنار خواندن، نوشتن و حساب کردن چهارمین رکن آموزشوپرورش محسوب شود. لازم به ذکر است که در دول پیشین از جمله دولت دیوید کامرون این پیشنهاد رد و در پاسخ به گزارشهای مقدماتی کمیته پارلمانی ادعاشده بود که سواد دیجیتالی در حال حاضر جزو مفاد برنامه درسی مدارس دولتی انگلستان و ولز بوده و تدریس میشود؛ ادعایی سراپا مجعول که تنها کارکردش آن بود که کذابی چون زاکربرگ در برابر مقامات دولت بریتانیا مستورهای از راستی و صداقت جلوه نماید. طی چند سال گذشته ساکنان ساختمان شماره ۱۰ خیابان داونینگ مبحث آموزش رسانهای از جمله رسانههای دیجیتال را آشکارا از برنامههای درسی به کنار نهادند؛ مضاف آنکه مباحث انتقادی با رویکرد اجتماعی و سیاسی پیرامون رسانههای دیجیتال در برنامه درسی جدید رشته رایانه که در حوزه تدریس برنامههای رایانهای جزو موضوعات اساسی محسوب میشود، از فضای این برنامه درسی رخت بربست. درمجموع حوزه مطالعات رسانهای که در مرکز توجه آموزش رسانهای انتقادی قرار دارد با اصلاحات انجامشده اخیر در برنامههای درسی توسط دولت به جد تضعیفشده است.
در کنار این اوصاف خود سواد دیجیتالی نیز اصطلاحی غامض است. برخی صاحبنظران دلیلی برای تمایز میان رسانههای دیجیتالی و انواع دیگر رسانهها در رابطه با آموزش آنها نمیبینند. به نظر این صاحبنظران تأکید بر بعد فناورانه اعم از دیجیتال یا آنالوگ به هنگام آموزش امری عبث است چراکه معتقدند باید پیرامون اصطلاحی بانام سواد رسانهای صحبت و بر آن تأکید شود و نه سواد دیجیتالی. این افراد با تمرکز آموزش بر حوزه اطلاعات نیز سری ناسازگار دارند چراکه از منظر آنان مفهوم این سواد نوین بر ارزیابی اعتبار اخبار جعلی متمرکز است نه بازیابی و ارزیابی اطلاعات. با همه این احوال نوع آموزشی که گزارش مذکور در حوزه سواد دیجیتالی خواهان تحقق آن است، مهارتآموزی صرف در بعد فنی نیست. بهبیاندیگر نحوه بهرهمندی از سختافزار یا نرمافزار یا حتی برنامهنویسی رایانهای که اغلب آن را همسان سواد دیجیتالی میپندارند؛ مدنظر گزارش کمیته منتخب مجلس نیست بلکه گزارش، ماهیت این سواد را انتقادی دانسته، آموختن آن را مستلزم فهم چگونگی کارکرد رسانهها و قضاوت آگاهانه پیرامون نحوه بازنمایی جهان توسط آنها برشمرده است. این نوع تفکر انتقادی طی چند دهه گذشته توسط سیاستهای آموزشی دولتها در بریتانیا بهطور کامل به حاشیه رانده شد و تنها تأکیدی سطحی و توجهی ظاهری بر این دانش کاربردی سایه افکنده است. البته تدریس تفکر انتقادی نیز امری سهل و ممتنع نیست چراکه عدم آموزش صحیح میتواند بهنوعی منفی نگری افراطی در یادگیرنده منجر شود. این مسئله در آموزش مقابله با اخبار جعلی بیشازپیش نمود مییابد که تجربه کشوری چون فنلاند که برنامههای مبارزه با اخبار جعلی را از سال ۲۰۱۴ آغاز نموده، در این خصوص محل تأمل است.[۳۵] البته مدرسان آموزش رسانهای که در امر آموزش سابقهای بسیار طولانی دارند با توجه به اشرافشان به موضوع در چارچوب مسائل مبتلابه رسانهها بهطور حتم امر آموزش را با دقت و حساسیت انجام میدهند و نه مانند فردی که اشرافش به موضوع آموزش تفکر انتقادی در حد قرائت گزارش موردنظر است.
تغییر روندِ آموزش سواد دیجیتالی در گرو اما و اگر
آیا این گزارش در روند فعلی آموزش تغییری معنیدار ایجاد میکند؟ وقتی صحبت از مقوله آموزش به میان میآید گمانهزنی پیرامون امکان تغییر به کمتر از پنجاهدرصد تقلیل مییابد. بااینحال به نظر میرسد با عنایت به طیف گسترده منابع و ارجاعات مورد استناد به مفاد قانونی در این گزارش، موجبات رشد آموزش سواد دیجیتالی فراهم آید. درعینحال آنچه باید با اولویت بیشتر و فوریت مضاعف، نظام مندانه به آن پرداخت، اتخاذ رویکردی جامع برای آموزش فراگیر همه کودکان پیرامون رسانههاست؛ اما بر اساس تجربه زیسته بعید به نظر میرسد که این اولویت و فوریت توسط مجریان امر در نظر گرفته شود لذا تبدیل به قانون شدن رویکرد جامع آموزش رسانهای که مدنظر گزارش مزبور است با چشمانداز روشنِ توأم با خوشبینی همراه نیست.
در این گزارش وقتی نوبت به رگولاتورها میرسد انتقادهایی مستقیم و بیپروا نسبت به شرکتهایی که در حوزه دادههای بزرگ فعالیت میکنند، نظرها را به خود جلب میکند؛ اما واقعیت این است که این انتقادها به دیگر حوزهها از جمله خود رسانهها نیز وارد است. گزارش تحقیقاتی قاضی لوسن[۳۶] پس از افشای رسوایی شنود تلفن شخصیتهای سیاسی، اعضای دربار و هنرپیشهها در بریتانیا توسط هفتهنامه News of the World نشان از پهنه شگفتآور فعالیتهای غیرقانونی و رفتار غیراخلاقی در رسانههای فلیت استریت[۳۷] و بهبیاندیگر عمق فسادی دارد که تا هزارتوی مطبوعات، سیاستمداران و پلیس راهیافته است. بر اساس نتایج این تحقیقات، روزنامهنگاران دیلی میل برای دستیابی به اطلاعات نهفقط به پلیس بلکه به مقامات خدمات اجتماعی هم رشوه دادهاند. خبرنگاران ساندی تایمز و News of the World علاوه بر استفاده از دادههای کارتهای اعتباری و هک تلفنها، کارآگاهانی را هم استخدام کرده بودند که برخی شخصیتها را تعقیب کنند. یکی از کسانی که از سوی ساندی تایمز برای این کار استخدامشده بود بعدها از این رسانه شکایت کرد و گفت که خبرنگاران این روزنامه از شیوههای غیرقانونی موسوم به هنرهای تاریک[۳۸] برای گردآوری اخبار استفاده میکنند؛ تا جایی که از برخی افراد متخصص که داخل سطلهای زباله رایانه آدمهای معروف میگردند تا چیزهایی پیدا کنند و به رسانهها بفروشند، نیز خرید کردهاند. (دیویس، ۱۳۹۸: ۵۱ و ۵۲) بهرغم محتوای نگرانکننده گزارش لوسن، گزارش کمیته منتخب مجلس کمترین تأثیر را از آن گرفت؛ مضاف آنکه دومین گزارش قاضی مذکور که در آن ابعادی وسیعتر از نگرانیها مورد واکاوی قرارگرفته بود، توسط دولت وقت نادیده انگاشته شد. این امر سبب شد قوانین موضوعه حول مطبوعات بهویژه توسط مطبوعات نوپدید مورد بیاعتنایی و استهزا واقعشده، کثیری از روزنامهها خود را در حصن و حصار قوانین سازمان استانداردهای روزنامههای مستقل[۳۹] قرار دهند.
چنانکه بهاختصار شرح آن رفت وضع مقررات برای رسانههای اجتماعی نیز با مشکلاتی خاص همراه است. امروزه مفهوم آزادی بیان در رسانههای اجتماعی به پوششی برای بسیاری از هنجارشکنیها تبدیلشده لذا نسبت این مفهوم با رسانههای اجتماعی به دغدغهای جدی بدل شده است. از سوی دیگر تمیز قائل شدن بین جعلیات و حقیقت امری پیچیده است که تنظیم مقررات یا ارائه آموزش تاکنون موجبات بازدارندگی را در این زمینه فراهم ننموده است. گستره رابطه حکومتها و دولتها با شرکتهای رسانهای بینالمللی و چگونگی قانونمند نمودن فعالیت این شرکتها در چارچوب قوانین ملی هر کشور نیز در جای خود بسیار پرسشبرانگیز است. البته هجمه و فشار جهت تابع سازی این شرکتها به گردن نهادن به مقررات ملی در حال فزونی است اما باورپذیری مبنی بر به قیمومیت درآمدن و تحت چارچوب مقررات ملی قرار گرفتن این شرکتها امری بهغایت دشوار است که در این خصوص باید منتظر ماند و دید که آیا بازگرداندن غولهای رسانهای به بطری مقررات امری شدنی است؟
*این نوشتار ترجمهای است آزاد از مقالهای بانام Beyond ‘fake news’: disinformation and digital literacy به قلم David Buckingham که در ابتدای سال ۲۰۱۹ به رشته تحریر درآمده است.
دیگر منابع:
دیویس، نیک. (۱۳۹۸، فروردین و اردیبهشت). چورنالیسم؛ تولید انبوه و پشت سرهم خبرها با روزنامهنگاری چه میکند؟. ترجمه و تلخیص ساعد یزدانجو. مجله بازخورد. سال دوم، شماره هفتم، صفحه ۴۱ – ۵۲.
سلطانی فر، محمد.، سلیمی، مریم.، و فلسفی، سید غلامرضا. (۱۳۹۶، پاییز). اخبار جعلی و مهارتهای مقابله با آن. فصلنامه رسانه. دوره ۲۸، شماره سه، شماره پیاپی ۱۰۸، صفحه ۴۳-۶۹.
http://qjmn.farhang.gov.ir/article_51733.html
فلسفی، سید غلامرضا. (۱۳۹۶، آبان). آیا سواد رسانهای یارای هماوردی با اخبار جعلی را دارد؟. ماهنامه مدیریت ارتباطات. شماره ۹۰. صفحه ۶۴ – ۶۷.www.magiran.com/viewpdf.asp?no=1
فلسفی، سید غلامرضا (۱۳۹۸، ۹ اردیبهشت). اخبار جعلی و اطلاعات نادرست در سال ۲۰۱۹؛ گمانهزنیها از چه حکایت میکند. روزنامه اعتماد.
فلسفی، سید غلامرضا. (۱۳۹۸، خرداد و تیر). جهان در خطر بازگشت به عصر تاریکی. مجله بازخورد. سال دوم، شماره هشتم، صفحه ۷۹-۸۹.
کرمانی، حسین. (۱۳۹۶، ۷ آبان). هر گردی گردو نیست؛ درباره نامگذاری انواع رسانههای اجتماعی. روزنامه شرق.
مجله بازخورد. (۱۳۹۸، فروردین و اردیبهشت). خبرنگاری در دنیای شبکهها؛ متن دستورالعمل آسوشیتدپرس و رویترز درباره استفاده خبرنگاران از شبکههای اجتماعی. ترجمه طاهره رحیمی. سال دوم، شماره هفتم، صفحه ۹۹ – ۱۰۸.
مکنیر، برایان. (۱۳۹۸). اخبار جعلی: دروغ، تحریف و توهم در روزنامهنگاری. ترجمه بهجت عباسی. تهران: انتشارات جوینده. چاپ اول.
[۱] Disinformation
[۲] Fake News عبارت است از تولید و نشر عامدانه اطلاعات نادرست و / یا شایعه بهمنظور جهت دادن به افکار عمومی برای کسب منافعی خاص.
[۳] https://publications.parliament.uk/pa/cm201719/cmselect/cmcumeds/1791/1791.pdf
[۴] Dominic Thorrington
[۵] Cambridge Analytica (CA)
[۶] این در حالی است که ترامپ طی ۸۶۹ روز حضور در کاخ سفید ۱۰۷۹۶ بار ادعاهای نادرست و گمراه کننده مطرح کرده؛ یعنی بهطور متوسط ۵/۱۲ ادعای مغلطه آمیز در هر روز!
www.washingtonpost.com/politics/2019/06/10/president-trump-has-made-false-or-misleading-claims-over-days/?noredirect=on&utm_term=.74de9c4ff9c2
[۷] British Exit یا Brexit واژه اختصاری بیانگر خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا پس از همهپرسی ژوئن ۲۰۱۶ که در آن ۹/۵۱ درصد از شرکتکنندگان در این انتخابات به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند.
[۸] Post – Truth که توسط لغتنامه آکسفورد واژه برگزیده سال ۲۰۱۶ انتخاب شد، صفتِ تبیینکننده موقعیتی است که در آن پیامهای تحریککننده بیش از حقایق بر مخاطب تأثیر دارند.
[۹] Death-Truth
[۱۰] Alternative Facts
[۱۱] Bowling Green Massacre
[۱۲] Kellyanne Conway
[۱۳] Sean Spicer
[۱۴] https://twitter.com/rahimi1361/status/1131785130031407104?s=09
[۱۵] Timothy D. Snyder
[۱۶] Pre-Fascism
[۱۷] www.vox.com/conversations/2017/3/9/14838088/donald-trump-fascism-europe-history-totalitarianism-post-truth
[۱۸] http://yon.ir/vDBV3
[۱۹] Michiko Kakutani
[۲۰] www.amazon.com/Death-Truth-Notes-Falsehood-Trump/dp/0525574824
[۲۱] Information Disorder
[۲۲] http://yon.ir/3Cj4p
[۲۳] https://fa.shafaqna.com/news/671504
[۲۴] Algorithm
[۲۵] به ابزارهای اشاره دارد که اجازه به اشتراک گذاشتن اطلاعات و ایجاد اجتماعات مردمی را از طریق شبکههای موبایلی و برخط فراهم میکند. (بازخورد، ۱۳۹۸: ۱۰۱)
[۲۶] بهطور حتم دارای ویژگی فنی بوده و بنا به اظهار بوید و الیسون شبکهای وببنیاد محسوب میشود که به فرد اجازه میدهد در یک سامانه مشخص نمایهای عمومی یا نیمه عمومی بسازد، فهرستی از کاربرانی که با آنها در ارتباط است را به وجود آورد و درنهایت لیست روابطش را دیده و در نمایه آنها یا حتی دیگر کاربران گردش کند. (کرمانی، ۱۳۹۶)
[۲۷] https://aggregateiq.com
[۲۸] Carole Cadwalladr
[۲۹] Stephen Bannon
[۳۰] https://fullfact.org
[۳۱] False News
[۳۲] Digital literacy
[۳۳] Ofcom
[۳۴] ASA
[۳۵] https://edition.cnn.com/interactive/2019/05/europe/finland-fake-news-intl
[۳۶] Brian Henry Leveson
[۳۷] Fleet Street خیابان محل استقرار دفاتر روزنامههای بزرگ بریتانیا.
[۳۸] Dark Arts
[۳۹] IPSO